محل تبلیغات شما

آن روز، تمام دنيا به فرودگاه مهرآباد ختم مى‌شد. انگار دنيا مى‌خواست دوباره متولد شود! قدم كه بر پله‌هاى آمدن گذاشتى، پرواز بر شانه‌هاى ما نشست و عطر لبخندهاى ما، درختان را از پشت ديوارهاى برفى صدا زد.
درختان، سر از پشت زمستان برآوردند و شكوفه‌ها، به بهار لبخند زدند تا زمستان، بودن خويش را فراموش كند. با هر قطره خونى، شكوفه سيبى به زندگى لبخند زد و بهار، به باغچه‌ها رسيد.
كسى آمد تا جهان را تقسيم كند. كسى آمد، تا آينه‌ها را تقسيم كند و شب را به روز برساند و چراغ‌هاى اميد را در دل همه شب‌هاى تنهايى روشن كند. كسى آمد كه چشم‌هايش روشنى دل‌هايمان بود.

 

مردی که شبمان را به روز رساند

كند ,كسى ,زد ,كه ,لبخند ,آمد ,كند كسى ,تقسيم كند ,را تقسيم ,از پشت ,به روز

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

رودسر شهر ساحلی